تنوع و تکثر از دیدگاه اسلام
تنوع و تکثر در اسلام بر پایه و اساس محکمی استوار است. همین پایه و اصول بهترین ضامن برای پذیرش و حرمت‌نهادن این تنوع و همچنین فراهم آوردن مقدماتش می‌باشد چرا که فراتر از آن است که صرفاً حقوقی برای انسان و اجتماع باشد بلکه حکم یک واجب شرعی پیدا می‌کند که برای تحقق آن بایستی مقدماتش فراهم گردد.
اسلام پذیرفته است که طبیعت آدمی و اجتماع بشری تنوع و تعددبردار است و آن را تا سطح بخشی از امتحان الهی که شامل تکلیف و مسئولیت می‌باشد، ارتقاء می‌بخشد این است که قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ» (هود/118) «اگر پررودگارت می‌خواست مردمان را ملت واحدی می‌کرد ولی آنان همیشه متفاوت خواهند ماند».

«وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» (مائده/48) «اگر خدا می‌خواست همه‌ی شما را ملت واحدی می‌کرد و اما (خدا چنین نکرد) تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید به سوی نیکیها بشتابید جملگی بازگشتتان به سوی خدا خواهد بود و از آنچه در آن اختلاف می‌کرده‌اید آگاهتان خواهد کرد».

«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی» (بقره/ 256)

«اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخص شده است».

همچنین نتیجه‌ی اختلافات و جزا و پاداش را به قیامت موکول کرده است چرا که زندگی این دنیا جولانگاهی است که بدون اختلاف و تعدد ممکن نیست.

«إِنَّ رَبَّکَ هُوَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا کَانُوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ» (سجده/25) «پروردگار تو روز قیامت میان آنان درباره‌ی چیزهای مورد اختلاف ایشان داوری می‌کند».

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ» (حج/17)

«قطعاً خداوند روز قیامت داوری خواهد کرد در میان مؤمنان و یهودیان و ستاره‌پرستان و مسیحیان و زرتشتیان و مشرکان (و حق و ناحق را بدانان می‌شناساند»...

در اسلام یکتایی تنها مخصوص خداست جز ذات متعال خدا همه چیز تکثر، تنوع و اختلاف‌بردار است و همه‌ی مخلوقات متفاوت و متنوعند.

«سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یعْلَمُونَ» (یاسین/36)

«تسبیح و تقدیس خداوندی را سزاست که همه‌ی نر و ماده‌ها را آفریده است، اعم از آنچه از زمین می‌روید، و از خود آنان، و از چیزهایی که ایشان نمی‌دانند».

«وَمِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ» (زاریات/49)

«ما از هر چیز جفتی را آفریده‌ایم تا این که شما (عظمت آفریدگار) را یاد کنید».

تنوع و تکثر رنگها و زبان‌های گوناگون جامعه‌ی بشری، نشانه وآیت واضح خداوندی است.

«وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» (روم/22)

«و از زمره‌ی نشانه‌های خدا آفرینش آسمانها و مختلف بودن زبان‌ها و رنگ‌های شما است بی‌گمان در این (تنوع خلقت) دلایلی است برای فرزانگان و دانشوران».

ملل و قبایل متعدد و مختلفند:

«یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» (حجرات/ 13)

«این مردمان ما شما را از مرد و زنی آفریده‌ایم و شما را تیره‌تیره و قبیله‌قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خدا متقی‌ترین شماست خداوند مسلّماً آگاه و با خبر است».

پیامبران و رسولان الهی برای ملل و قبایل زیاد و متعددند.

«اِنْ مِّنْ اُمَّةٍ اِلاَّ خَلاَ فِیهَا نَذِیرٌ» (فاطر/24)

«هیچ ملتی نبوده است که بیم‌دهنده‌ای به میانشان فرستاده نشده باشد».

«رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ» (نساء/165)

«پیامبرانی مژده‌دهنده و بیم‌دهنده»

هر کدام از آن پیامبران صاحب برنامه و شریعت متفاوت با دیگری برای ملت خود بوده است.

«لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهَاجًا» (مائده/48) «برای هر ملتی از شما راهی (برای رسیدن به حقائق) و برنامه‌ای (جهت بیان احکام) قرار داده‌ایم» بنابراین اختلاف و تعدد نه تنها برای بقای حیات اجتماعی ضروری است بلکه رحمت هم هست چرا که طبیعت دین، انسان و زمان آن را می‌طلبد و به همین دلیل است که زندگی همواره در جریان است. از طرف دیگر میدان اجتهاد عرصه‌ی گسترده و وسیعی است که هیچ‌کس حق ندارد ادعا کند حقیقت مطلق نزد اوست چرا که علم مطلق تنها نزد خداست و مختص اوست و از طریق وحی پیامبر اسلام (ص) را از آن بهره‌مند کرده است و بعد از او هیچ‌کس چنین بهره و نصیبی ندارد که این را به (السلطةُ الدّینیة) می‌توان تعبیر کرد. پیامبر (ص) در زندگی پیامبری خود دوگونه حاکمیت داشته است؛

الف) حاکمیت دینی به لحاظ اینکه پیامبر بوده و وحی دریافت می‌کرده است «وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى اِنْ هُوَ اِلاَّ وَحْی یوحَىَْ» (النجم/3-4) «از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید. آن (چیزی که با خود آورده و با شما در میان نهاده است) جز وحی و پیامی نیست که از سوی خدا بدو وحی و پیام می‌گردد.»

ب) حاکمیت سیاسی: به لحاظ اینکه فرمانروا و حاکم حکومت بوده است، بعد از رحلت وی اجماع بر این است که حاکمیت دینی‌اش (دریافت و ابلاغ وحی) از جانب خداوند تمام شده و بعد از او به کس دیگری سپرده نشده است ولی حاکمیت سیاسی‌اش همچون فرمانروایی دنیایی و حاکم حکومت مدنی به خلفای بعد از خودش سپرده شده است. این[21] اختیار هم به مردم داده شده است که با اراده و رضایت خود حاکم و رییس حکومت را انتخاب کنند.

پیامبر (ص) در حیات خود به این مسئله توجه نموده و به یارانش هم تعلیم داده است. نمونه‌ی آشکاری که این حقیقت را تأیید می‌کند در واقعه‌ی جنگ بدر اتفاق افتاد موقعی که پیامبر (ص) لشکرش را نزدیک چاه‌های بدر متوقف کرد یکی از اصحاب به نام (خباب بن منذر) گفت:

«یـَْا رَسولَ اللهِ اَرَاَیتَ هَذا المنزِلَ اَمَنزِلاً اَنْزَلَکَهُ اللهُ لیسَ لَنـَْا أنْ نَتَقَدَّمَ وَ لاَ نَتَاَخَّرَ عَنْهُ، اَمْ هُوَ الرَّأی والْحَرْبُ وَ المَکیدَةُ؟» ای رسول خدا آیا توقف ما در این جایگاه دستور الهی است که اگر چنین است اطاعت می‌کنیم یا خیر فقط تاکتیکی نظامی است؟ پیامبر (ص) فرمود: «بَلْ هُوَ الحرْبُ وَ الرَّأی و المَکیدَةُ» گفت تاکتیکی نظامی است. پس خباب گفت که چنین است این جای نیکویی نیست امر بفرما بر مردم تا در نزدیکترین مکان به دشمن اطراق کنیم و چاه‌ها را پر کنیم و حوضچه‌ای پر از آب ایجاد کنیم بعد از آنکه جنگ درگرفت ما آب داریم و دشمن بی‌آب می‌ماند پیامبر فوراً رأیش را پسندید (و رأی سیاسی و نظامی خود را که یک تاکتیک بود کنار گذاشت) و به جایی که آن صحابی تعیین نموده بود نقل مکان داد.[22] (تاریخ هم گواهی بر صحت رأی آن صحابی می‌دهد چرا که پیامبر و مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند) استاد سعید رمضانی بوطی درباره‌ی این روایت تحت عنوان (اقسام تصرفاته) می‌گوید این حدیث دلیلی است بر اینکه همه‌ی اعمال و افعال پیامبر (ص) از نوع تشریع (وضع قانون) نیست در این باره حضرت عمر (رض) خطای کاتبش را اصلاح می‌کند موقعی که نوشت: «هَذَا مـَْا اَرَى اللهُ اَمیرَ المؤمِنینَ عُمَربنَ خطابٍ.» حضرت عمر (رض) فرمود: «لا تَقُلْ هَذَا وَ لَکِنْ قُلْ هَذَا ما رأى امیرَالمؤمِنینَ عمرَبنَ الخطابِ.» که چنین است پس هیچ‌کس حق ندارد که رأی خود را درباره‌ی آیات و احادیثی که قطعی الدلاله نیستند به رأی خدا تعبیر کند چرا که تنها رأی و نظر و اجتهاد‌کردن است و بس.

بدون تردید اجتهاد هم رأی و دیدگاه متفاوت و مختلف را برمی‌تابد بر این اساس چند مذهب فقهی که بدانان عمل می‌شود در اسلام وجود دارد (حنفی-مالکی-شافعی-حنبلی-جعفری) از این منظر می‌توان این حقیقت را پذیرفت که نوگرائی و احیاگری اسلامی، آراء متفاوت و مذاهب متفاوتی را برمی‌تابد همچون امروز که در بستر جنبش‌ و بیداری اسلامی معاصر چندین جماعت و جنبش و حزب متفاوت وجود دارد که همه‌ی آنها در اصول کلی فکری مشترک هستند اما در کیفیت عمل و طرق رسیدن به آن مختلفند و در جزئیات و فروع رأی و نظر متفاوت دارند. تجددگرایی و احیاگری اسلامی که امروزه سراسر گیتی را فراگرفته است نویدبخش بازگشت اسلام برمسند قدرت برای همگان است. بسیار واضح است که این مهم، نتیجه‌ی تلاش بی‌وقفه‌ی جماعات و گروه‌های اسلامی است که در پرورش دادن و پروراندن هزاران جوان پرشور، بانشاط، نیک‌روش و خدمتگزار ملت، تأثیر چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای دارند همه‌ی اینها صرفاً بخاطر کسب رضای خدای متعال است به همین خاطر است که حفظ و تقویت جماعات و گروه‌های اسلامی وظیفه‌ای اسلامی و نیکوست همچون حفظ خود اسلام البته در همان حال چند نکته‌ی مهم وجود دارد که ضروری است در این شرایط لحاظ شوند.[23]

1) پرورش دادن اعضاء و طرفداران بر اساس اسلام ضروری است و باید که پایبند بودن آنان به دین پیش و بیش از ملتزم بودنشان با احزاب و گروه‌ها مدنظر باشد.

2) هیچ‌کدام از جماعات و احزاب نباید خود را به عنوان (جماعة المسلمین) محسوب کند بلکه او نیز بخشی از تلاش عمومی است که همگان در جهت ایجاد چهارچوبی فکری و سیاسی برای (جماعةالمسلمین) در پی آنند به همین خاطر ضروری است که فضائی آکنده از صمیمیت و برادری و با همکاری و هماهنگی میان گروه‌ها فراهم شود، و به اجتهادات و آراء متفاوت یکدیگر حرمت نهند.

3) احیاء مجدد مفهوم (امت)، حفظ و ایجاد مفهوم حقیقی و همه‌جانبه برای (جماعةالمسلمین) از جوانب فکری و سیاسی همچنین پروردن اعضاء و هواداران بر اساس اطلاعات ضروری در این خصوص، حداقل کاری است که باید در جهت ایجاد زمینه‌ای درونی برای مسلط‌شدن بر این واقعیت تلخ امروز فراهم شود.

4) تجدید نظر در فقه جماعات و احزاب. درباره‌ی برخی از واژه‌ها چون (البیعه، السمع و الطاعه لزوم الجماعه و الخروج منها) چرا که احادیث و متونی که در این‌باره وجود دارد منظور آنها از جماعةالمسلمین به مفهوم عمومی و فراگیر آن است به همین خاطر هیچ حزب و گروه و جناحی حق ندارد مفهوم چنین احادیثی را به روش فقهی و الزام کردن به کار و عمل تنها برای خود تعبیر و تفسیر کند و احکامی را بر آن مترتب کند. از این منظر پیوستن به هیچ‌کدام از گروه‌ها و احزاب اسلامی شرط ایمان و اسلام نیست که عکس آن هم صادق است؛ یعنی، عدم پیوستن به این احزاب و ... به منزله‌ی خروج از دایره‌ی اسلام و ایمان تلقی نخواهد شد. البته بدیهی است که در این موقعیت که واقعیت سیاسی اسلام رنگ باخته است و تشویش اذهان و سرگردانی و آشفتگی فکری در انواع مختلفش ظهور و بروز کرده است بدون تردید فرد مسلمان به تنهائی توان حفظ عقیده و اخلاق خود را ندارد چه رسد به اینکه توان کمک به اسلام را داشته باشد به همین دلیل پیوستن به یکی از این گروه‌ها ضرورتی حتمی است چرا که شیطان و «شیطانیسم‌ها» نمی‌توانند کسی را که در جماعت مسلمانان حرکت می‌کند گمراه کنند. بلکه چنانکه گفته می‌شود «اِنَّمَا یاْکُلُ الذِّئْبُ مِنَ الغَنَمِ القاصِیةِ» بنابراین فرد مؤمنی که می‌خواهد مؤثر واقع شود و رضایت حضرت حق و سرافرازی روز قیامت را بدست آورد بایستی واقعیت بیداری و «صحوه» اسلامی را بسنجد و بداند که کدامیک از گروه‌های اسلامی بهتر و بیشتر پایبند قرآن و سنت است بلافاصله بدان بپیوندد و تلاش و توان خود را در برافراشتن پرچم اسلام و خدمت کردن به مسلمانان به منصه ظهور برساند (و خلاصه بی‌تفاوت و راکد به محیط پیرامونش نباشد) و در همانحال با دیده‌ی احترام و برادری و صمیمیت به احزاب و اعضای دیگر گروه‌ها در این عرصه بنگرد و با آنها برخورد کند.

****

دیدگاه اول

مخالفان جامعه‌ی مدنی و نقد این دیدگاه

اسلام‌گرایان و تعدد سیاسی

تعدد سیاسی؛ یعنی، سیستم تعدد احزاب که بر اساس تغییر و انتقال قدرت در میان گروه‌های سیاسی مختلف در یک جامعه استوار است پدیده‌ی جدیدی است که در اروپا ظهور کرد. بدنبال اینکه عامه‌ی مردم آن سامان از چنگال کلیسا آزاد شدند، رژیم پادشاهی را برداشتند و قدرت سیاسی را به ملت بازگرداندند همان موقع سیستم تعدد احزاب ایجاد شد. بدون تردید سیستم تعدد احزاب ضرورت زندگی دمکراسی است، برای اینکه تغییر و انتقال قدرت سیاسی به شیوه‌ای عملی محقق شود. در جامعه‌ی مدنی و دمکراسی احزاب تأثیر بسزائی در فشار آوردن بر حکومت برای جلوگیری و ممانعت از کشیده‌شدن آن به جانب استبداد و دیکتاتوری دارند. همچنین احزاب کانال ارتباطی خوبی جهت ایجاد ارتباط میان دولت و مردم هستند، از جانب دیگر جامعه‌ی مدنی از جهت سیاسی پایدارتر و قدرتمند‌تر می‌باشد چرا که همگان احساس می‌کنند که در سرنوشت سیاسی خود سهیم‌اند، همچنین در رقابت سیاسی سالم همگان در ابراز رأی و نظر خود آزادند. مضاف بر این همه موارد مثبت و ایجابی، احزاب آموزشگاه و دانشگاه‌هائی هستند جهت پرورش‌دادن و بیدار کردن افرادملت و آموزش دادن افراد برای اینکه در عرصه‌های مختلف زندگی، چون کادر کارآمد و مجرّب، جهت خدمت‌گذاری و پیشبرد امورات عمومی در نهادهای مختلف اجتماعی عمل کنند. البته تعدد احزاب بدون امور سلبی هم ممکن نیست اما همواره امور مثبت و ایجابی آن بیشترند.

در سیستم دمکراسی هر حزبی که بتواند در انتخابات اکثریت آرا را کسب کند حق تشکیل دولت را دارد و احزاب دیگر در چهارچوب قانونی به فعالیت سیاسی، فرهنگی و تبلیغی خودشان ادامه خواهند داد. بدیهی است که التزام عملی به دمکراسی در روش‌های کار و تلاش شرطی اساسی برای احزاب سیاسی است، به همین دلیل است که احزاب و گروه‌های نظامی که بکاربردن شیوه‌های افراطی و تندروانه و استفاده از جنگ و خون‌ریزی را بعنوان وسیله‌ای برای تغییر قدرت بکار می‌برند، بر اساس قواعد و قوانین حزب سیاسی در جرگه‌ی احزاب سیاسی در کشورهای دمکراتیک و مدنی قلمداد نمی‌شوند.

پدیده‌ی تعدد احزاب بدین شیوه در صدر حکومت اسلامی نبوده است، اما امروزه جامعه‌ی مسلمانان چون دیگر ممالک جهان دارای احزاب متعدد و مختلف است، در هر کدام از ممالک اسلامی گروه‌ها و احزاب اسلامی و غیر اسلامی و حتی بعضی اوقات ضد اسلامی به شیوه‌های آشکار و پنهانی فعالیت می‌کنند به همین خاطر شایسته است که بپرسیم آیا اسلام تعدد احزاب را می‌پذیرد؟ آیا سیستم سیاسی اسلام تعددبردار است؟ (این سؤالات و سؤالات متعدد دیگری از این قبیل امروزه برای همه‌ی مردم وجود دارد و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این سؤالات از ذهن مردم خاموش نخواهند شد پس زیبا و پسندیده است که جهد و تلاشمان را نه در جهت خاموش کردن صورت مسئله که نه ممکن و نه مطلوب است بکار گیریم، بلکه جهد و تلاشمان در جهت یافتن پاسخی در خور و مناسب برای این قبیل سؤالات باشد.م)

چنان که ذکر کردیم چون تعدد احزاب نسبت به ممالک اسلامی تا حدودی پدیده‌ای جدید است و در زمان ضعف قدرت سیاسی اسلام ظهور کرده است یعنی تقارن زمانی با هم دارند به همین علت در میان اسلام‌گرایان آراء و نظرات متفاوتی نسبت به آن وجود دارد که اهم آنها را در سه جبهه و دیدگاه مختلف می‌توان تقسیم‌بندی کرد که توضیح هر کدام در پی‌می‌آید:[24]

دیدگاه اول:

تعدد احزاب را نفی کرده و تشکیل حزب و گروه را عملی نادرست و ناشایست تلقی می‌کند.

دیدگاه دوم:

تعدد احزاب سیاسی را در چهارچوب اسلام می‌پذیرد.

دیدگاه سوم:

به شیوه‌ای گسترده و فراگیر و بدون محدودیت تعدد احزاب را می‌پذیرد.

اصحاب هر کدام از این دیدگاه به دلائلی استناد می‌کنند که در همان حال با انتقادات و سؤالاتی هم روبرو هستند به امید خدا در این چند مقاله تلاش خواهیم کرد اجمالاً درباره‌ی هر دیدگاه توضیحات را ارائه نمائیم.

دیدگاه اول: دیدگاه کسانی است که سیستم تعدد احزاب را نفی و طرد می‌کند.

صاحبان این دیدگاه تصورشان این است که تعدد احزاب در جامعه‌ی اسلامی ممکن ومقدور نیست و با هیچ شیوه‌ای با اصول شریعت سازگاری و هماهنگی ندارد، چرا که تعدد احزاب و گروه‌های سیاسی موجب پراکنده شدن و از هم گسستن امت (اسلامی) می‌شود در نتیجه‌ی آن که (ولاء و براء) بر اساس اصولی غیر قرا» و سنت گذاشته می‌شود و همین است که قرآن و سنت هیچ‌گاه از احزاب به خوبی یاد نکرده است، همچنین می‌گویند موقع تبلیغات انتخاباتی هر یک از گروه‌ها مشغول شمردن نیکی‌های خود و برملا کردن عیب و نواقص دیگر گروه‌ها است در نتیجه اختلاف و رقابت میان گروه‌های جامعه‌ی اسلامی ایجاد شده و تلاش برای بدست‌آوردن قدرت و قبضه کردن آن در دست خود و مخالفت با حاکمان و دولت‌مردان ظهور می‌کند. در تاریخ اسلام تعدد احزاب سیاسی وجود نداشته و آنچه امروز دیده می‌شود از احزاب غیر اسلامی و کشورهای غربی اقتباس شده است، علاوه بر این تجربه‌ی کشورهای اسلامی معاصر ناموفق بوده و موجب ایجاد اوضاع نابسامان و جنگ میان حکومت‌ها و احزاب گروه‌های معارض شده است چرا که گروهی که قدرت در دست اوست از اعمال فشار دریغ نمی‌کند و مملکت را دچار بحران‌های خطرناکی می‌کند، احزاب معارض هم در مقابل به همان شیوه‌ی ارباب قدرت عمل می‌کنند از هیچ عمل ناشایستی جهت رسیدن به اهداف مورد نظر خود پرهیز نمی‌کنند.

بدهی است دلائلی را که صاحبان این دیدگاه بدان استناد می‌کنند و انتقادهائی را که جهت نفی تعدد احزاب و عدم پذیرش تشکیل احزاب در جامعه‌ی اسلامی عنوان می‌کنند همه‌ی آنها پاسخی مناسب و درخور و توضیحاتی پیرامونشان وجود دارد و برای همین لازم می‌دانیم اینجا نکاتی چند را به عرض خوانندگان ارجمند جهت درک بهتر و عمیقتر این مسئله‌ی مهم برسانیم.

1)در خصوص اینکه گویا احزاب در قرآن و سنت همواره نفی شده و از آن به نیکی یاد نشده است می‌گوئیم در حقیقت چنین نیست چرا که قرآن از دو نوع حزب نام می‌برد حزبی که صاحب برنامه‌ی خوبی است و در چهارچوب اسلام و خداپرستی عمل می‌کند که از آن به خوبی یاد می‌کند و می‌فرماید: «اَلا اِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ المُفْلِحُونَ» (مجادله 22) و عکس آن هم احزابی را که راهی دیگر در پیش می‌گیرند و برنامه‌شان در جهت تخریب و نابودی جامعه است به احزاب شیطان قلمداد کرده و طردشان می‌کند «أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (مجادله 19) (پس اصل وجود احزاب را چنانکه گفته‌اند طرد نمی‌کند و البته تشخیص حزب خوب و بد هم به عهده‌ی خود مردم است.م) از طرف دیگر حزب در قدیم عبارت بوده است از تجمعی عشایری که علیه اسلام در حکومت اسلامی در کمین می‌نشسته‌اند ولی امروزه حزب معنی و مفهوم دیگری دارد چرا که تعداد افرادی با هم بر سر روش و برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده، برای رسیدن به اهداف عالی چندی جهت خدمت کردن به ملک و ملت و با استفاده از روش‌های نیکو و پسندیده تبانی کرده‌اند و همه‌ی اینها می‌تواند در چهارچوب اسلام قرار بگیرد. در یک جامعه بایستی احزاب و گروه‌های مختلف با اجتهادات متفاوت تشکیل شده و هر کدام بر اساس اجتهاد مخصوص خود در چهارچوب تعیین‌شده به ملت خدمت کند.

2) در خصوص اینکه قرآن و سنت از اجتماع به رحمت و از تفرقه به عامل گرفتاری و مصیبت یاد می‌کند با یقین می‌توان گفت تفرقه‌ای که مورد نظر قرآن است تفرقه‌ای است که از چهارچوب اصول عمومی اسلامی خارج شود و بر اساس اصول بدعتی استوار باشد ولی اختلاف و تعدد سیاسی در جزئیات و فروع از دایره و (مصادیق) اجتهاد (که میدانی وسیع و گسترده است) خارج نیست و حتی خروج از آن هم به خروج از دین تلقی نمی‌گردد چرا که طبیعت دین و زبان و طبیعت ادراک آدمی از اصل شریعت مختلف و تعددبردار است قرآن و سنت تنها بخش معینی از آن (قطعی الدلاله) است و جز آن نصوص (ظنیه) می‌باشد که در آن اجتهاد به هر گونه‌ای ممکن است (البته آن هم قواعد و قوانین خاصی دارد که بایستی اجتهاد در آن شرایط خاص را دارا باشد.م). چگونه چند (مذهب فقهی) مختلف وجود داشته و همه هم درست می‌باشند و بر اساس اجماع بر آنان عمل می‌شود و مأجور هم هستند همان‌گونه هم جایز است چند گروه سیاسی و حزب سیاسی (مذهب سیاسی) با اجتهادات متفاوت در جامعه‌ی اسلامی وجود داشته باشند.

3) در خصوص این انتقاد که موقع تعدد احزاب (الولاء و البراء) به خطر می‌افتند بدیهی است که چنین نیست مسئله‌ی (الولاء و البراء) اعضاء و هواداران همه‌ی گروه‌ها از چهارچوب اسلام خارج نمی‌شود چرا که گروه‌های اسلامی در اصول کلی مشترکند و از حدود اسلام پا فراتر نمی‌نهند، اختلافی که هست در اجتهادات می‌باشد که هیچ ضرری متوجه عقیده نمی‌کند...

و همه با سعه‌ی صدر تلاش می‌کنند اگر نیت خالص باشد همه نزد خدا مأجورند بر اساس این قاعده که می‌گوید: «مَنْ اِجْتَهَدَ فَاَصابَ فَلَهُ اَجْرانِ وَ مَنْ اِجْتَهَدَ فَاَخْطَاَ فَلَهُ اَجْرٌ وَْاحِدٌ»

(کسی که اجتهاد کند و اجتهادش مطابق با حقیقت باشد برای او دو اجر یکی اجر اجتهاد کردن و دیگری اجر صحت حکم اجتهاد محسوب می‌شود اما اگر اجتهادش با حقیقت مطابقت نداشت یک اجر برای او محسوب می‌شود، تنها اجر اجتهاد کرد)

اصحاب کرام (رضی‌الله عنهم) جنگ و کشتار هم میانشان رخ داد ولی تأثیری بر عقیده و ایمانشان نگذاشت و همه ا هل ایمان بودند و از مصادیق امت خارج نشدند اینجا مقایسه میان ایمان و کفر نیست بلکه مقایسه میان راست و راست‌تر یعنی راجح و مرجوح می‌باشد.

4) در خصوص برشمردن فضیلت‌های خود و برملا کردن عیوب و نواقص دیگران خصوصاً زمان تبلیغات انتخاباتی، البته این شیوه‌ای نامعقول و ناپسند است که شرط و لازمه‌ی تعدد نیست بلکه گره کور احزاب بعضی ممالک است. پذیرش تعدد احزاب در اسلام مستلزم بکار بردن این شیوه‌ی ناپسند و غیرمعقول نیست بلکه بعکس آن می‌توان در جامعه‌ی اسلامی تعدد محقق شود و تمام آداب و روش اسلامی در رفتار و برخورد با دیگران هم رعایت شود آری رقابت سالم که موجب پیشبرد زندگی باشد امری معقول و پسندیده است.

5) در پاسخ به اینه می‌گویند اوائل حکومت اسلامی تعدد نبوده است برای اینکه از چهارچوب اسلام خارج نشود میگوئیم اسلام ثابت و متغیر دارد، ثوابت در سیستم سیاسی چون؛ حاکمیت قانون الهی، قدرت ملت، شورا، استقلال قوه‌ی قضائیه و چند ثابت دیگر... ولی روشها و مکانیزمی که برای عملی کردن اصول ثابت در عرصه‌ی اجتماع اعمال می‌شود متغیر و متحولند در هر زمان و موقعیتی اندیشمندان و فرزانگان مسلمان می‌توانند متناسب با ظروف و شرایط پیش‌آمده ابزار (مدرن) و متفاوتی (برای تحقق آنها بکار گیرند) چرا که اینها از بخش عقاید و عبادات نیست بلکه شامل بخش عقود و معاملات هستند که چون قاعده‌ی شرعی می‌گوید: «الاصلُ فیها الجوازُ حتَّى یاْتِی مَا یدُلُّ عَلَى المَنْعِ و لَیسَ العکسُ»

ترجمه: «اصل در آنها جواز است مگر اینکه چیزی دال بر ممنوعیت آنها وارد شود و عکس آن صحیح نیست».

6) در خصوص اینکه می‌گویند تجربه‌ی تعدد احزاب در جهان اسلام ناموفق بوده است بدون تردید این انتقاد ضعیفی است چرا که بسیار واضح است تعدد احزابی که در دوره‌ی معاصر در برخی از کشورهای اسلامی روی داده است به شیوه‌ی تعدد احزاب اسلامی نبوده، حتی به شیوه‌ی تعدد در ممالک غربی هم عمل سیاسی نمی‌کنند بلکه حالتی نامعقول و نادرست و دلیلی برای نفی سیستم تعدد سیاسی محسوب نمی‌شود چرا که تعدد مورد نظر ما هنوز بستر مساعدی برای تحققش فراهم نشده است بر همگان لازم است برای تحققش تلاش کنیم از جانب دیگر اگر عدم موفقیت تعدد احزاب در برخی از کشورهای اسلامی دلیلی برای نفی سیستم تعدد احزاب تلقی شود پس چرا بر پایه‌ی همین استدلال و معیار موفقیت سیستم تعدد احزاب در ممالک غربی چون انگلیس و آمریکا و ... دلیلی برای پذیرفتن تعدد نباشد.[25]

******


پاورقی‌ها و ارجاعات
--------------------------------------------------------------------------------

[21] - مجله‌ی (قضایا دولیة) شماره 303 و 35 هشام احمد.

[22] - فقه السیرة، دکتر سعید رمضان البوطی، صفحه 226.

[23] – جماعة المسلمین مفهومها وکیفیة لزومها فی واقعنا المعاصر، د.صلاح الصاوی صفحه 110.

[24] - التعددیة السیاسیة فی الدولة الاسلامیة، د.صلاح الصاوی، صفحه 41.

[25] - التعددیة السیاسیة فی الدولة الاسلامیة، د.صلاح الصاوی، صفحه 49.